معماری مسکونی در ایران و خصوصا در تهران، از اوایل پهلوی، دستخوش تغییراتی در ساختار کالبدی-کاربردیشد، به نحوی که، بناهای تک واحدی به مجتمع های آپارتمانی با زندگی عمودی تبدیل شدند. در این میان، یکی از مهترین عوامل موثر در این تحولات، فناوری حاصل از انقلاب صنعتی می باشد چکیده کامل
معماری مسکونی در ایران و خصوصا در تهران، از اوایل پهلوی، دستخوش تغییراتی در ساختار کالبدی-کاربردیشد، به نحوی که، بناهای تک واحدی به مجتمع های آپارتمانی با زندگی عمودی تبدیل شدند. در این میان، یکی از مهترین عوامل موثر در این تحولات، فناوری حاصل از انقلاب صنعتی می باشد که به عنوان عاملی قدرتمند، تحولات وسیعی را ایجاد نموده است. امروزه بناها به واسطه توسعه تجهیزات و مصالح جدیدتر، با تحولات ساختاری زیادی و ارزش گذاری های متفاوتی مواجه شده اند کهاین پژوهش بازتاب اثرگذاری فناوری بر معماری مجتمع های مسکونی در دوره معاصر و طی دو بازه زمانی پهلوی و انقلاب اسلامی را مورد توجه قرار داده است. در این راستا، در بخش نظری با رویکرد کیفی و مطالعات کتابخانه ای و با بهره گیری از روش تحلیلی-توصیفی، چهارچوب نظری ارائه شد و سپس با مطالعات میدانی و تدوین پرسشنامه، چهارچوب نظری از طریق برنامه آماری SPSSارزیابی و تحلیلشد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که؛ میان متغیر مستقل سخت ابزار(با سه بعد رفاهی، امنیتی و تنوع-تجمل) از بحث «فناوری» با سه بحث محوطه-نما، معماری داخلی-پلان و تزئینات از متغیر «مجتمع مسکونی» رابطه نسبتا ضعیفی در دوره پهلوی وجود داشته است در حالی که در دوره انقلاب اسلامی این رابطه قوی تر است و به شدت احساس می شود. بدین معنی که در دوره پهلوی تغییرات در سخت ابزار می تواند تا حدودی در مجتمع مسکونی نیز تأثیرگذار باشد. اما برای بازه زمانی انقلاب اسلامی، این رابطه بیشتر به چشم می آید، به نحوی که شدت این رابطه در دوره پهلوی با میانگین۲۰۷/۰ و در دوره انقلاب اسلامی با میانگین۳۹۰/۰ می باشد که در میان مسئله قابل ملاحظه؛ اهمیت بالاتر بحث «معماری داخلی/پلان» در هر دو دوره مذکور نسبت به دو بحث دیگر یعنی «تزئینات داخلی» و « محوطه/نما» در معماری مجتمع ها می باشد.
پرونده مقاله
اقتصاد شهری به عنوان شاخهای از اقتصاد خُرد، پس از شکلگیری رویکردهای مبتنی بر پایداری همچون توسعۀ پایدار، بیش از پیش با این رویکردها پیوندیافت و مقولهای جامع با عنوان «اقتصاد پایدار شهری» را شکل داد. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی الگوهای اقتصاد پایدار شهری به منظور تح چکیده کامل
اقتصاد شهری به عنوان شاخهای از اقتصاد خُرد، پس از شکلگیری رویکردهای مبتنی بر پایداری همچون توسعۀ پایدار، بیش از پیش با این رویکردها پیوندیافت و مقولهای جامع با عنوان «اقتصاد پایدار شهری» را شکل داد. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی الگوهای اقتصاد پایدار شهری به منظور تحول و توسعه مجدد محله های ناکارآمد شهری می باشد که تاکنون کفایت آنها ارزیابی نگردیده است.بدین منظور با استفاده از یک روش کمّی- کیفی مبتنی بر مصاحبه و پرسشگری از خبرگان شهر تهران، دادههای تحقیق گردآوری شد. نتایج بهدستآمده، حاکی از تأثیر مثبت و معنادار تمامی مدلهای مورد بررسی بر متغیر وابسته یعنی توسعۀ محلی بود. با این حال برخی از الگوهای اقتصاد پایدار شهری همچون «کارآفرینی اجتماعی» و «الگوی LED»، تأثیر بیشتری بر توسعۀ محلی داشت. این بدان معنی است که دو الگوی یادشده میتواند بیش از سایر الگوها در انطباق با شرایط محلههای ناکارآمد منطقه ۱۰ شهر تهران به کار گرفته شود. در نهایت ایننتیجه به دست آمد که برای کاربست الگوهای اقتصاد پایدار شهری در توسعۀ محلی و تحول محلههای ناکارآمد شهری منطقه ۱۰ شهر تهران، باید دو پیششرط اساسی مدنظر قرار گیرد. یکی اینکه اولویت انتخاب الگوهای توسعه مجدد، مبتنی بر تطابق آنها با «توسعۀ محلی درونزا» باشد و شرط دیگر شرایط و اقتضائات جامعهشناختی محلههای ناکارآمد شهری در انتخاب الگوی توسعه لحاظ گردد. با پذیرش و بهکارگیری این دو پیششرط، میتوان الگویی بومی از توسعه محلی مبتنی بر رویکرد اقتصاد پایدار شهری در شهر تهران را تحقق بخشید.
پرونده مقاله
امروزه همگام با گسترش شهرنشینی، تغییرات در سبک زندگی افراد و تغییر الگوهای کار و فراغت، پدیده گردشگری شهری از اهمیت روزافزونی برخوردار است. از این منظر، شهرها در وهله اول برای شهروندان و ساکنین و در وهله دوم برای گردشگران و بازدیدکنندگان از سایر نقاط، خود به عنوان مقصد چکیده کامل
امروزه همگام با گسترش شهرنشینی، تغییرات در سبک زندگی افراد و تغییر الگوهای کار و فراغت، پدیده گردشگری شهری از اهمیت روزافزونی برخوردار است. از این منظر، شهرها در وهله اول برای شهروندان و ساکنین و در وهله دوم برای گردشگران و بازدیدکنندگان از سایر نقاط، خود به عنوان مقصد گردشگری با طیف وسیعی از جاذبه ها و سرگرمی ها عمل می کنند. هدف پژوهش حاضر، شناسایی چالشها و فرصتهای توسعه گردشگری شهری در منطقه 4 تهران است. مطالعه حاضر، یک مطالعه کیفی بوده که از روش تحلیل مضمون برای تحلیل نتایج استفاده شده است. ابزار گردآوری محتوا، مصاحبه بوده و با 10 نفر از خبرگان امر مصاحبه انجام شده است. نرمافزار مورداستفاده به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، نرمافزار Maxqda نسخه 2020 بوده است. نتایج حاکی از آن بود که در بخش چالشها، عوامل اصلی چالش زیرساختی، چالش اجتماعی- فرهنگی، چالش مدیریتی، چالش محیطی و چالش اقتصادی شناسایی شدند که برای هریک از آنها کدهای فرعی نیز شناسایی گردید. همچنین در بخش فرصتهای توسعه گردشگری، مؤلفههای اصلی امکانات رفاهی، جاذبه گردشگری، عوامل انگیزشی، عوامل فرهنگی و اجتماعی و نیروی انسانی شناسایی شدند. از سوی دیگر، مؤلفههای اقدامات آموزشی و تبلیغات، اقدامات زیرساختی و سیاستگذاری، اقدامات فرهنگی و اجتماعی، اقدامات نظارتی و بهداشتی، زیرساختهای ناوگان حملونقل عمومی و مسائل زیستمحیطی بهعنوان راهکارهایی بهمنظور توسعه گردشگری شناسایی شدند. همچنین چالشها و موانعی وجود دارد که از آن جمله میتوان به چالشها و موانع اقتصادی، زیرساختی، اجتماعی فرهنگی، مدیریتی و محیطی اشاره کرد.
پرونده مقاله
دگردیسی فرم در معماری در یک خط سیر تاریخی، معلول عوامل بیشماری بوده است که در برخی شرایط منجر به تغییر اصول و شاخصها شده است. هدف از تحقیق حاضر بررسی عوامل و ابعاد دگردیسیهای رخ داده در مساجد فاقد شبستان دوره صفوی و معاصر ایران از طریق تحلیل قیاسی فرم مسجد شیخ لطفالل چکیده کامل
دگردیسی فرم در معماری در یک خط سیر تاریخی، معلول عوامل بیشماری بوده است که در برخی شرایط منجر به تغییر اصول و شاخصها شده است. هدف از تحقیق حاضر بررسی عوامل و ابعاد دگردیسیهای رخ داده در مساجد فاقد شبستان دوره صفوی و معاصر ایران از طریق تحلیل قیاسی فرم مسجد شیخ لطفالله اصفهان و مسجد الغدیر تهران است. فرضیههای مطرح در نیل به این هدف این است که مسجد الغدیر تهران و مسجد شیخ لطفالله اصفهان به لحاظ ساختار فرمی به یکدیگر شبیه هستند و دگردیسی فرمی رخ داده در قالب برخی شاخصهای کالبدی و فضایی میباشد. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل استدلال منطقی و قیاسی به بررسی عوامل دگردیسی که در لایههای آشکار و پنهان در شکلگیری این دو اثر نقش داشتهاند، پرداخته است. نتایج پژوهش حاکی از این است که اصول دگردیسی در فرم مسجد شیخ لطف الله به واسطه شاخص هندسه فضایی از طریق چرخش و تغییر جهت و حرکت انتقالی توسط عناصر سازهای و کالبدی، دیوارهای خارجی و اتصالدهنده فضاهای داخلی به وقوع پیوسته است، این در حالی است که در مسجد الغدیر تهران که در دوره معاصر بنا شده است، اصول دگردیسی نه تنها با چرخش فرمی بلکه با نادیدهگرفتن و حذف عناصر و المانهای شاخص مسجد از جمله گنبد و مناره صورت گرفته است. ضمن آنکه فرم مستطیل شکل فضای زیر گنبد و فرم هرمی گنبد نیز از دیگر عوامل دگردیسی است.
پرونده مقاله